badbakhty

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ badbakhty خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

  یکی باید پیدا شود که به مادران سرزمین من بفهماند که اگر شام دیشب خوردنی بود، همان دیشب خورده میشد بعععععله...

♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دیشب یه پشه نیشم زد پاشدم دنبالش کردم بالاخره گوشه اطاق خفتش کردم اومدم بکشمش یهوگفت بابا ! راست میگفت من باباش بودم آخه خون من تو رگاش بود ! تا صبح تو بغل هم گریه کردیم !
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
داشتیم با مامانم وسایل انباری رو مرتب میکردیم یه دفعه مامانم یه جعبه مدادرنگی ۲۴رنگ قاب فلزی رو از توو کارتون درآورد نگاش کرد و زد زیر خنده!!! گفت: میدونی این چیه؟ اینو خریده بودم هروقت معدلت ۲۰ شد بدم بهت حیف واقعا!!! خاک تو سرت
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دقت كردين !يه مغز گردو ميخوري، اندازه 3 تا مغز گردو لا دندونت گير ميکنه!
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ!خعـــــــــــــلی
ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﻮﻩ ﮐﻨﺪﻩ ﺑﺎﺷﻢ ! ﻧﻪ!
.
.
ﯾﻪ ﺩﻩ ؛ﺑﯿﺴﺖ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﺍﯼ ﺩﺭﺱ ﺧﻮﻧﺪﻡ! 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
امتحان وسیله ست، نمره دست استاده، الکی خودتو از اینترنت نندازی بشینی درس بخونی هاااا
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
من یه خواستگار داشتم.......
بهش گفتم فعلا میخوام درس بخونم..
بیشعور رفت و دیگه نیومد
اصلن به کلمه "فعلا"توجه نکرد!!!!
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
شما یادتون نمیاد یه زمان مد شده بود همه کوبلن می‌دوختن ! حتی مردها !
خدا رو شکر گذشت اون زمان
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
يكي از فانتزيام اينه كه يه پيرمرد پودار تصادف كنه من برسونمش بيمارستان و نجاتش بدم اونم با بچه هاش مشكل داشته باشه تمام زندگيش به نام من بزنه و بميره .وقتي بچه هاش منو پيدا ميكنن كه پولا بگيرن همه چيز بندازم جلوشون بگم برداريد نامردها اوني كه با ارزش بود پدرتون بود
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دوستان عزیز بهم مشاوره بدید :
به نظرتون بعد از این که فوق لیسانسم رو گرفتم فلافلی بزنم یا آب هویجی ؟ ؟؟؟ !!! 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
دختــره 13 سالشه استاتوس گذاشته خیلی سخته ببینی عشقت دستاش تو دستای کس دیگس
من 13 سالم بود پشت کمدمو به امید پیدا کردن یه راه به سمت سرزمین نارنیا بررسی میکردم
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
مجری اخبار رو حذف کنن و به جاش آهنگ "همه چی آرومه" رو بزارن بهتره 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
روسری اذیتت می کنه ؟ دلت می خواد وقتی قدم می زنی باد توی موهات بپیچه ؟
وقتی کـفـتر رو کله ات ریــــــــــــــــــــــــــد می فهمی حجاب مصونیت است نه محدودیت 
♦♦♦♦♦♦♦♦جوکهای خنده دار♦♦♦♦♦♦♦♦♦
فرق مدرسه و دانشگاه :
اگه به مدرسه دیر برسی مجبوری بری نیمکت آخر بشینی....
ولی اگه به دانشگاه دیر برسی مجبوری بری نیمکت اول بشینی....

منبع:khanoomgol.com

[ جمعه 17 خرداد 1392برچسب:,

] [ 21:50 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 پدر چیست : موجودی است که نیمه شبها از خواب برخواسته و کولر را خاموش میکند !

روزش مبارک !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

ذکر روز مرد از امروز روزی هزار بار:
الهی غلط کردم شوهر کردم؛
چه بدکردم شوهرکردم؛
غلط کردم غلط کردم را آنقدر تکرار نموده تا از هوش بروید

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

خبرفوری:
به علت کمبودمردواقعی امسال روز مرد مجدد روز زن اعلام میشود!

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

هشدار!!
اگر متوجه مهربانی ناگهانی:
گل خریدن، ظرف شستن و از جانب شوهر خود شدید فریب نخورید
آنها در کمین کادوی روز مرد نشسته اند.
(انجمن زنان زبل)

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

بزودی مردان چینی باتوقع ناچیز،کم اشتها،زبان کوتاه،کارکرد ۲۴ساعته
بدون مادروخواهروقوم وخویش،باعمری اندک،وارد کشور میشوند !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

به علت گرانی ، بانک مرکزی به مناسبت روز مرد
کارتهای آفرین ، صدآفرین ، هزارو سیصد آفرین ، همسر خوب ونازنین چاپ کرد !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

روز میلاد
مقدس ترین
نجیبترین
باتقواترین
مهربانترین
باگذشت ترین
نورانی ترین
وفادارترین
شیرمرد عالم هستی ، به تک تک مردان که شباهتی به آن نور الهی ندارند
چه ارتباطی داره که هدیه هم میخوان !؟

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

مژده ای دل که مسیحا نفسی میاید شوهر خوب مگر گیر کسی میاید
میلاد باسعادت مولود کعبه چه ربطی داره به شوهرای امروز همون روز زن مبارک !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

مرد یعنی کار و کار و کار و کار
یکسره در شیفت های بیشمار
مثل یک چیزی میان منگنه
روز و شب از هر طرف تحت فشار
مرد یعنی سکته ، یعنی سی سی یو
خلقتش اصلا به این درد بود
ختم مطلب ، مرد یعنی جان نثار
تا درآرد روزگار از وی دمار

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

امروز به نام پدران نام گرفت / زن رفت و ز همسر خودش وام گرفت
هر مرد در این روز بدیدم، کادو / جوراب ، لباس زیر یا مام گرفت !

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

شاعر در بیت دیگری می فرماید:
روز مرد است و عجب! کادوی ما نایاب است / گر چه این دُر گرانقدر همان جوراب! است

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

سلام ، ولادت با سعادت حضرت علی(ع)
و روز پر شکوه و مهم مرد
به تو نامرد هیچ ربطی نداره !

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

وای روز مادر و روز پدر / جدم از ناراحتی آید به در
روز مادر یک النگو می دهم / زن دهد جوراب در روز پدر
تازه پول دومی را هم زمن / می ستاند از طریق گل پسر
قیمت جوراب من هم لاجرم / از النگو هست قدری بیشتر !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

روز مرد بر شما نامرد محترمه ! مبارک باد !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

بابایی الهی قربون خودت و جیبت و حساب بانکیت و ماشین خوشگلت برم روزت مبارک !

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

روز پدر رو به بابای خوب دست و دلبازم تبریک میگم!
( هم اکنون نیازمند یاری سبز شما می باشیم )

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

حیف
حیف
حیف که خیلی نامردی
وگرنه روز مردو بهت تبریک میگفتم !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

بدلیل گران شدن اجناس و تورم امسال
روز پدر روز یوم الشک اعلام شد !

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

می دونی فرق روز پدر با روز مادر چیه ؟
روز مادر طلا فروشی ها شلوغ می شه
اما روز پدر جوراب فروشی ها ..
می دونی شباهشتون چیه ؟
پول هر دو از جیب بابا می ره

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

با سپاس از آقاياني كه روز زن با كادو،شام و گل لطف و محبت خودشونو ابراز كردن،به اطلاع ميرساند:
.
.
.
مراسم روز مردصرف امور خيريه ميشود!

♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦ 

به مردی که زبانِ سکوت زنش را بفهمد ….
باید گفت: خدا قوت … !
روزت مبارک

 ♦.♦.♦.♦.♦.♦اس ام اس سرکاری روز مرد♦.♦.♦.♦.♦.♦

این که از جیب پدر بچه او باخبر است.
این که زن درک کند شوهر او دربدر است.
این که احساس کنند وضع چقدر خر تو خر است.
بهترین هدیه روز پدر است!

منابع:faceweb.blogfa.com
sms30ti.ir

[ چهار شنبه 1 خرداد 1392برچسب:,

] [ 11:2 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 زندگی آرام است، مثل آرامش یک خواب بلند.

زندگی شیرین است، مثل شیرینی یک روز قشنگ.
زندگی رویایی است، مثل رویای ِیکی کودک ناز.
زندگی زیبایی است، مثل زیبایی یک غنچه ی باز.
زندگی تک تک این ساعتهاست، زندگی چرخش این عقربه هاست، زندگی راز دل مادر من. زندگی پینه ی دست پدر است، زندگی مثل زمان در گذر...


******************************


راحت نوشتیم بابا نان داد !
بی آنکه بدانیم بابا چه سخت ، برای نان همه جوانیش را داد ...


*******************************


ســـَــر ســُـفره چیزی نبود . . .
یــخ در پــارچ
و
پدر هــر دو آب شــدند !
چــه دنــیای بی رحمــیست . . .


************************


پدر مثل خودکار می مونه
شکل عوض نمی کنه
ولی یه دفعه می بینی که نمی نویسه

مادر مثل مداد می مونه
هر لحظه تراشیده شدنشو می بینی
تا اینکه تموم می شه


***********************


خدایـــا !!!
به بزرگیـــــت قســـم.....
توعکس های دست جمعی....
جای هیچ پدر و مـــــادری رو خــالی نذار.....
آمیـــــن

[ شنبه 28 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 16:46 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 شباهت بلال و خيار چيست؟

هيچكدامشان در «تايتانيك» بازي نكردند

 

چرا روي آدرس اينترنت به جاي يك دبيليو، سه تا دبيليو مي‌گذارند؟

چون كار از محكم‌كاري عيب نمي‌كنه

 

براي قطع جريان برق چه بايد كرد؟

بايد قبض آن را پرداخت نكرد

 

آخرين دنداني كه در دهان ديده مي‌شود چه نام دارد؟ دندان مصنوعي

 

چطور مي‌شود چهارنفر زير يك چتر به‌ايستند و خيس نشوند؟

وقتي هوا آفتابي باشد اين كار را انجام دهند

 

چرا لك‌لك موقع خواب يك پايش را بالا مي‌گيرد؟

چون اگر هر دو را بالا بگيرد، مي‌افتد

 

چرا دو دوتا مي‌شود پنج تا؟

چون علم پيشرفت كرده

 

اختراعی که برای جبران اشتباهات بشر درست شده چيست؟

طلاق

 

چه طوري زير دريايی رو غرق مي‌کنن؟

يه غواص ميره در می‌زنه

 

خط وسط قرص براي چيه؟

براي اينكه اگه با آب نرفت پايين با پيچ‌گوشتي بره

 

اگه يه نقطه آبي روي ديوار ديديد كه حركت مي‌كند چيست؟

مورچه‌اي است كه شلوار لي پوشيده

 

منبع تلخیص ashpazonline.com

[ یک شنبه 22 ارديبهشت 1392برچسب:,

] [ 11:24 ] [ badbakht ]

[ ]

 

  دقت کردین وقتی میرین دکتر

مریض قبل شما ٣ ساعت تو اتاق دکتره
ولی وقتی نوبت شما که میشه دو ثانیه معاینه میشین و میایینبیرون! ؟
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بالاخره حکمت ” آی سی یو ” رو در بیمارستان دریافتم !
جمله ای حکیمانه از جناب عزراییل خطاب به بیمار : “I See You”
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
فقط کافیه در ماشینت باز باشه ، عالم و آدم میان بغل دستت که بگن در ماشین بازه …
حالا اگه بی بنزین تو خیابون بمونی ، هیشکی آدم حسابت نمیکنه !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
“معرفت” یه موقعی لباس رفاقت بود!!! الان “منفعت” جاشو گرفته
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
از یه جایی به بعد دیگه بزرگ نمیشی، پیر میشی
از یه جایی به بعد دیگه خسته نمیشی، میبُری
از یه جایی به بعد هم دیگه تکراری نیستی، زیادی‌ئی…
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دنیا رو می بینی ؟ حرف حرف میاره ، پول پول میاره
خواب خواب میاره ولی محبت خیانت میاره !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
یک ساعته اومدم کلوب و در اتاقمم بستم ک دارم درس میخونم
الان بابام اومده میگه دخترم داری چیکا میکنی؟
گفتم دارم درس میخونم میگه بیا کتابتم ببر که بهتر متوجه شی !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
هیچی ترسناک تر از این نیس بیای خونه ببینی یکی اتاقتو تمیز کرده
حالا ۲ ساعت باید بشینم فکر کنم ببینم چی قایم کرده بودم و آیا کشف شده یا نه !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
رو دسته صندلی نوشته بود وقتی زلزله اومد پشت صندلیو نگا کن
پشتشو نگا کردیم نوشته بود الان نه خره وقتی زلزه اومد !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اومدم یه آدم خیلی خوشتیپ رو بغل کنم
خوردم به آینه!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
هر وقت دره این یخچال لامصــب رو باز میکنیم خالیه ها،
حالا اگه بخوایم یه قابلمه کوچیک
تو یخچال جا بدیم
باس یه ساعت پازل حل کنیم با محتویات ، تا بتونیم جاش بدیم ..!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بالاخره فهمیدم چرا اینقد تو عروسیا بهت اصرار میکنن بری برقصی!
چون خودشون جا ندارن بشینن، بر که میگردی هم جا نداری هم میوه
تازه شیرینیاتم خوردن !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
ﻏﻀﻨﻔﺮ ﺗﻮ اتوبوس ﺗﺎ ﻧﺸﺴﺖ ﯾﻪ ﭼﮏ ﺯﺩ
ﺗﻮ ﮔﻮﺵ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﺶ!!!
ﯾﺎﺭﻭ ﮔﻔﺖ ﺩﯾﻮﻧﻪ ﭼﺘﻪ ﭼﺮﺍ ﻣﯿﺰﻧﯽ ؟؟؟
ﻏﻀﻨﻔﺮ:ﺭﺍﻩ ﻃﻮﻻﻧﯿﻪ ﮔﻔﺘﻢ ﯾﻬﻮ ﺯﺭ ﺯﺭ
ﺯﯾﺎﺩﯼ ﻧﮑﻨﯽ
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دختر ﻧﻮﺷﺘﻪ :
” ﺑﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﺑﯿﺶ ﻧﺒﻮﺩﯼ،ﻣﻦ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﮐﺮﺩﻡ “!
ﯾﻪ پسره ﺯﯾﺮﺵ ﮐﺎﻣﻨﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺟﺮﺍﺡ ﭘﻼﺳﺘﯿﮑﺖ ﺍﯾﻨﻮ ﺑﻬﺖ ﮔﻔﺖ؟ !!
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
آهای اونایی که خیلی خودتونو میگیرید
چاه توالت ما هم خیلی وقتا میگیره
گفتم که در جریان باشید
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
آیا میدانید کوتاه‌ترین جنگ در سال ۱۸۹۶ بین زانزیبار و انگلستان که ۳۸ دقیقه طول کشید؟؟؟!!!
فک کنم رفتن لب مرز به هم فحش دادن برگشتن
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
بیست سوالی ….؟
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
_glx ؟
افرین درسته !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
پیرزن دید عزراییل داره میادازترس رفت تومهدکودک نشست پیش بچه ها
و شروع کرد به پفک خوردن!
عزراییل نشست پیشش گفت چکارمیکنی؟
پیرزن با صدای بچگانه گفت:قاقامیخورم!
عزراییل گفت پس بخورکه میخوایم بریم ددر!!؟
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اون نونواهایی که نونو میچسبونن به تنور همه رپرن ، شما حرکاتو دقت کن !
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
دختره فرم دانشگاه پر کرده:
نام:پریسا ….
نام خانوادگی:جلالی ….
فرزند: سوم!!
این چطوری کنکور قبول شده واسم سواله 
¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯–¯
اگه بدونید چنگیزخان با سوزوندن کتابای علمی
چقد از بار درسهایی که قرار بوده بخونیم کم کرده
هر شب جمعه واسش فاتحه میخونید !!!

منبع:RadsMs.com

[ دو شنبه 26 فروردين 1392برچسب:,

] [ 11:52 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 دانشجوی تهران شمال :

نکته : وقتی می خونید این قسمتو سعی کنید لباتون تا حد امکان غنچه باشه:

بی ادب , تو واقعا عقلتو از دست دادی . منو ترسوندی بی ...تلفظ : بی ششووور ( امیدوارم ولنتاین کچل شی . بد بد بد)

 

 

دانشجوی دانشگاه تهران :

وطن فروش مزدور , لیبرال خود فروخته , مخل نظام , تو حق شرکت در انتخابات بعدی رو نداری با اون کاندید از خودت نفهم تر , فاشیست تند رو

(توجه داشته باشید که موضوع دعوا سیاسی بوده)

 

 

دانشجوی پزشکی :

در دیکشنری این بروبچ کلمه ی فحش تعریف نشدست

 

 

دانشجوی هنر :

من شعر دوازدهم از هشت کتاب استاد سهراب رو به تو بی ادب بی فرهنگ تقدیم می کنم امیدوارت گیتارت بشکنه و تا اخر عمر یکه و تنها و بی عشق و ژولیت بمونی .

وفتی هم کار بالا می گیره کاریکاتور همدیگه رو می کشن .

 

 

دانشجوی الهیات :

یا ایهو الذی فحشو فحشً فاحشتن ای هستیت به عدم مبدل , ای دچار دور تسلسل شده , ای علتت به ممکن الوجود گرویده , فلسفه ی تو دچار تضاد شده و من به خود اجازه ی بحث نمی دم .... *

*: این آخری که گفت از اون ناجوراش بود که فلش بک زد به دوران دبیرستان و رشته ی علوم انسانی که می خوند و واسه خودش یلی بود

 

 

دانشجوی تربیت بدنی:

به من گفتی ... , ... خودتی و جد و آبادت

به همین کوتاهی البته بعدش یه 2 ساعتی بزن بزن می شه

 

 

دانشجوی زبان خارجی :

هنوز دعوا نشده , شروع می کنن خارجکی بلغور کردن البته به نظر من اگه ترجمه ی حرفاشونو می دونستند خودشون رو زبونشون فلفل می ریختن و 2 روز تو اتاق خودشونو حبس می کردن

 

 

دانشجوی حقوق :

تو با این کارت به حقوق شهروندی من تجاوز کردی و من طبق اصل 153 قانون اساسی حق دارم ازت شکایت کنم و مادرتو به عزات بشونم شما می تونید هیچی نگید اما هر چی بگید بر علیه شما تو دادگاه استفاده می شه .

راستی اگه وکیل تسخیری خواستی به خودم بگو

[ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,

] [ 14:54 ] [ badbakht ]

[ ]

 

    دیشب چند دفعه به مامانه گفتم حالم خوب نیست ,بچه ها هم نمیرن فردارو,شاید منم نرم,هر بارم گفت باشه ولی اگه بری بهتره!

صبح بیدار شدم مثله بچه های خوب دارم میرم, بلند شده با عصبانیت میگه:واسه چی هیچکس نمیره تو داری میری!!! هیچی نگفتم فقط یه نگاه بهش کردم .
بعده 5دقیقه فکر کردن بهم میگه:اهااااان! فقط به هوا دوستات میری دانشگاه!!!!!! هان زدم تو خال??!!!!!
آآآآآآآآآآخه این مامانه ما داریم:ای خدااااااا
**************************
یه مادر بزرگ داریم وقتی می خوابه به طرز وحشتناکی خروپف می کنه...
پسر داییم اومده بود خونمون... شب از خواب بیدار میشه میره پیش مامانش میگه:
مااااامان...مااااامان پاشو خرس اومده
فک و فامیل :)
من :)))
مامان بزرگم :(
خرس های مهربون :((
**************************
یه خواهر زاده دارم چهارسالشه چند روز پیش بهم میگه تو یه پول سبز بمن بدهکاری(هزار تومنی منظورشه) میگم من که پول از تو نگرفتم.برگشته میگه یادته چندبار از بستنی ام گاز زدی؟ من:-((((
**************************
دیروز رفتم دانشگاه دمپایی پام بود از هراست صدام زدن رفتم یارو کوتاه نمیومد کم بود بندازم بیرون گفت خوابگاهی هستی گفتم نه نیروگاه میشینم(بوشهر) یه دفه جو گیر شد گفت خوشبختیم منم نیروگاه میشینم.... بعد الگوریتم دور زدن بقیه پرسنل و هراستیارو بهم داد!!!!
هراست با مرامه ما داریم!!
والا این هم یه جور پارتی شدنه
**************************
یه همسایه داشتیم، یه دفه رفتم دم خونشون،درو که باز کرد دیدم کل صورتش قهوه ای،بعد از چند مدت فهمدم شوکوپارس میزدن صورتشون بجای کرم:-|:-|
**************************
رفتم خونه دیدم خواهرم و یه مارمولکه ذل زدن بهم و دارن بهم نگاه میکنن!
منم یاد فیلمای هندی افتادم!
هیچی دیگه از اتاق اومدم بیرون که مزاحمشون نشم فقط نمیدونم چرا یهو خواهرم جیغ زد!!!!
فک کنم علف به دهن بزی شور اومده نه؟!!!
**************************
مادرخانمم سکته ناقص زده بود فقط نیگامیکردنه حرف میزد نه میشنید منم بالاسرش بودم گفتم زنگ بزنیداورژانس خانمم زنگ زد فقط آدرس داد وقتی صدای آژیراومدرفتم بیرون دیدم ماشینه آتش نشانیه! هیچی مادرخانمم سکته أش کامل شد. تواون شرایط همه ریسه رفته بودن مادرخانمم افتاده بودیه گوشه. همچین خانواده سرخوشی هستیم.
**************************
نصف شب تو خونه تنها خوابم بعد پسر خالم از دیوار اومده بالا تو خونه مثله گوریل اومده بالا سرم اونم تازه تو تاریکی مطلق صدام میزنه مصطفی پاشو تا بریم قلیون بکشیم!!!!
تا چند روز من شوک زده شده بودم فکر میکردم جن دیدم:(
خداوکیلی اینم پسرخاله جن نما است که ما داریم؟!!!
**************************
این داستان مربوط میشه به 11 سال پیش:
پسرخالم وقتی 5 سالش بود یه جوجه ی بامزه خریده بود یه بار رفتم خونشون دیدم با یه دستش سر جوجه رو گرفته با اون یکی دستش هم پاهای جوجه رو گرفته داره میکشه بهش گفتم: چیکار میکنی؟؟؟ گفت : خیلی کوچیکه میخوام قدش بلند بشه!!!
من o:
جوجه :(
پسرخالم :))
**************************
من: مامان امشب چی بخوریم؟
مامانم:خب معلومه دیگه غذا!!
من:نه منظورم اینه که چی داریم؟
مامانم:شام
من:یعنی تو غذا چه چیزایی هست؟
مامانم:چیزای خوششششششمزه
من :|
**************************
رفته بودیم روستای حومه تهران هفته پیش خونه عمویٍ شوهرخالم! عروسی داشتن،آقا منو پسرخاله هام تیپ زده بودیم با پسرعمو شوهرخالم رفتیم روستاشونو نشون بده از بالا پشتٍ بومو درو دیوارم دختر بود که مارو دید میزد مام خندمون گرفته بود تانک!
یه دفعه یه گله گوسفند داش میومد طرفمون من خودمو کشیدم کنار که کثیف نشم، آقا یه بزٍ دماغو عطسه کردش آبٍ دماغش پاشید رو شلوارٍمن! همه زدن زیرٍ خنده! هیچی یکم جلوتر رفتیم یه جا آب جمع شده بود غازا و اردکا داشتن آب تنی میکردن تو آب گل! یه دفعه یه غازٍ 30کیلیویی بال زد بال زد زارت افتاد تو بغلٍ پسرخالم ! یعنی بگم تا رسیدیم خونه دل و رودَمون پاره شد از خنده دروغ نگفتم!
فک و فامیلٍ داریم تو روستا خداییش مثلاً تیپ زده بودیم!!
**************************
داداشم5سالشه میره مهدکودک ! یه روز برگشت گفت امیر اگه یه دخترٍ بهت کیکشو بده بعد تو بهش بگی خودت داری با احساساتش بازی کردی؟؟
من؛ چطو مگه ایمان؟؟
ایمان؛ آخه دخترا همیشه میان به من کیک میدن ! منم برا خودمو نمیخورم دیگه، یکیشون اومد بهم کیک بده پسش زدم!!!!!! دوستام میگن عاشقم شده!! حالا واسش ناراحتم برم کیکشو بگیرم فردا؟؟
من؛ آره ایمان از دستش نده حالا از کدوم کیکا بود؟؟
ایمان؛ رولت!! ولی من واسه کیک نمیخوامش!!!
یعنی از وقتی باهام دردو دل کرده رفتم تو فکر و خیال!
ما تو این سن و سال چه غلطی میکردیم؟؟
ههههههعی دنیا آخرتمو گذاشتی تو فرغون!
داداشٍ عاشق پیشه اس دارم من؟؟
**************************
آشپزخانه ی ما :
- مامان امشب قرمه سبزی درست کن!
- چه خبرته ؟ یه ماه قبل برات پختم! دم به دقیقه که قرمه سبزی نمیخورن...
- مامان امشب شام چی داریم؟
- کوکو سیب زمینی!
- وای مامان دیشب کوکو خوردیم که؟!
- اولاً دیشب نبود و پریشب بود ، دوماً اون کوکو سیب زمینی با لوبیا بود و این کوکو سیب زمینی خالیه!!
مامانِ منطقیه من دارم؟!

منبع:akairan.com

[ یک شنبه 25 فروردين 1392برچسب:,

] [ 14:38 ] [ badbakht ]

[ ]

 

[ پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,

] [ 14:7 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

زندگی وزن نگاهی است که در خاطر ما می ماند.نوروز جشن نکوداشت نگاه شما ست پس نوروز بر شما فرخنده باد.

 

[ پنج شنبه 1 فروردين 1392برچسب:,

] [ 13:25 ] [ badbakht ]

[ ]

 کشف حجاب در تهران اونم تو روز روشن !+تصاویر 

کشف حجاب در تهران اونم تو روز روشن !+تصاویر
چند روز پیش داشتم از یکی از شهرک های اطرف تهران عبور میکردم که با دیدن این صحنه جفت پا پریدم رو ترمز.
نه بابا ، این خانومه با شلوارک اون هم تو روز روشن وسط خیابون …….
 
واسه همین رفتم جلو که از نزدیک ببینمش  آب دهنم رو قورت دادم و آروم نزدیک شدم….
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir0401.jpg]
.
.
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir02.jpg]
.
.
.
.
.
.
شانس ما رو ببین
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir5233.jpg]

[ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,

] [ 17:49 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 

 سگ:

11 تا 19 دی

12 تا 14 فروردین

25 تا 30 خرداد

19 تا 24 تیر

6 تا 8 مهر

10 تا 25 آذر

 

 

موش:

 

20 دی تا 4 بهمن

25 اسفند تا 3 فروردین

26 فروردین تا 6 اردیبهشت

11 تا 13 خرداد

10 تا 18 تیر

25 مرداد تا 3 شهریور

 

 

شیر:

 

5 تا 11 بهمن

22 تا 24 اسفند

1 تا 10 خرداد

10 تا 25 آبان

 

 

گربه:

 

12 تا 16 بهمن

4 تا 11 فروردین

4 تا 9 تیر

5 تا 9 مرداد

24 شهریورتا 5 مهر

26 آبان تا 9 آذر

 

 

کبوتر:

 

17 تا 25 بهمن

24 تا 31 اردیبهشت

25 تیر تا 4 مرداد

10 تا 23 شهریور

5 تا 10 دی

 

 

لاک پشت:

 

26 بهمن تا 2 اسفند

7 تا 10 اردیبهشت

14 تا 24 خرداد

4 تا 9 شهریور

24 مهر تا 5 آبان

 

 

پلنگ:

 

3 تا 9 اسفند

15 تا 25 فروردین

6 تا 9 آبان

 

 

میمون:

 

10 تا 21 اسفند

11 تا 23 اردیبهشت

31 خرداد تا 3 تیر

10 تا 24 مرداد

9 تا 23 مهر

26 آذر تا 4 دی

10 تا 14خرداد

 

 

سگ: وفادار و خواستنی.

 

هرگز نمی توان در وفاداریتان شک کرد. در کارتان صداقت و خلوص نیت به چشم می خورد. بسیار ساده دل وبی شیله پیله. اهل جرو بحث کردن نیستید. متواضع، خاکی و واقع بین هستید. به همین دلیل است که دوستانتان دل بسته ی شما می شوند. در انتخاب پوشاک وسواس و سلیقه ی خاصی دارید. اگر لباسهایتان مطابق مد روز نباشد، مسلماً ناراحت می شوید. محبوب، پرطرفدار، خوش برخورد و باگذشت هستید. دوستانی بسیار خوب وقابل احترام دارید، دوستانی که هر کدام شخصیت برجسته ای دارند.

 

 

موش: تاحدی شیطان، ناقلا و بازیگوش.

 

برق بازیگوشی در چشمانتان همان عاملی ست که موجب گیرایی و جذابیت بالای شما در نزد اطرافیان و دوستان می شود. بسیار شوخ طبع و بامزه هستید. پس تعجبی ندارد که مردم خواهان همکاری شما بوده و چشم انتظار حضورتان در تمام فعالیتهای گروهی می شوند. از سوی دیگر حساس و دل نازک هستید که این یکی از نقاط ضعفتان است. مردم مجبورند هنگام حرف زدن با شما، درانتخاب کلمات بسیار دقیق و سنجیده عمل کنند. خدا به دادکسی برسد که هنگام روبرو شدن با شما با کلمات بازی کند!

 

 

شیر: درست برخلاف اسم شیر، عاشق صلح و آرامش هستید.

 

ترجیح می دهید از موقعیتهایی که نیاز به جنگ و جدال در آن حس می شود، پرهیزکنید. از بودن در هوای آزاد لذت می برید و از نشستن طولانی مدت دریک جا بیزارید. رهبر به دنیا آمده اید و این استعداد را دارید که چگونه دیگران را به کار کردن وادار کنید. دوست دارید که دوستتان بدارند. هنگامی که می بینید توجه کسی به سوی شما جلب شده است، خود را به تمامی وقف او می کنید! بسیار صفت پسندیده ای است... اما به شما اخطار می کنم: برخی میتوانند با سود جستن از این ویژگی اخلاقی، بیش از حد تملق شما را بگویند و کارشان را پیش ببرند. بنابراین مراقب باشید.

 

 

گربه: بسیار دوست داشتنی و تحسین برانگیز.

 

گاهی اوقات خجالتی اما زیرک و سریع الانتقال. گهگاه سکوت را ترجیح می دهید. دوست دارید به همه ی مسایل پی ببرید و از هر ماجرایی سر در بیاورید. در شرایط عادی خونسرد و خوددار هستید. اما وقتی پای استدلال به میان می آید به آتشفشانی آماده فوران شبیه می شوید. بشدت طرفدار مد هستید. ولی بطور کلی با هر تیپ آدمی نشست و برخاست می کنید. اما دوست ندارید که باغریبه ها زیاد حرف بزنید. مردم درکنار شما راحت هستند و در انتخاب دوستانتان دقت می کنید.

 

 

لاک پشت: پاک سرشت و نیکو خصال.

 

حدیث مهربانی شما همیشه نقل مجلس است. شما نیز دوستدار صلح و آرامش هستید. هیچ وقت دوست ندارید مقابله به مثل کنید حتی باکسی که خلافکار است. از این رو همه، دوستتان دارند. دلتان نمی خواهد غیبت دیگران را بکنید. مردم عاشق طرز برخورد و رفتار شما با اطرافیانتان هستند. همیشه می توانید عشق بورزید. از همه بهتر اینکه انتظار ندارید کسی این عشق شما را پاسخ بگوید. بسیار بلند نظر و دست ودلباز هستید. اینکه به هر چیز از سمت و سوی واقعی آن نگاه می کنید، بهترین تاثیر را روی طرف مقابلتان می گذارید.

 

 

کبوتر: شما سمبلی از رویکرد هر چه پیش آید خوش آید هستید.

 

اطرافتان هر اتفاقی بیفتد، خوشایند یا ناخوشایند به حالتان فرقی نمی کند. در حقیقت هر جامی روید شادی را می پراکنید. راهبری جمع دوستان همواره بعهده شماست و به وقت نیاز در تسلی بخشیدن به افراد مهارت بالایی دارید. از ریاکاری بیزارید و از افراد ریا کار دوری می کنید، آنها جایی در زندگیتان ندارند. در کارتان بسیار منظم و اهل حساب و کتاب هستید. بنابر این هیچ وقت با انباشتگی و به تعویق افتادن کار مواجه نمی شوید. ولی آگاه باشید: خیلی زود در دام عشق گرفتار می شوید.

 

 

پلنگ: شما فردی مرموز هستید.

 

می توانید به راحتی فشارهای زندگی را تحمل کنید و در رویارویی با هر ناملایمتی عنان اختیار از کف نمی دهید و صبر پیشه می کنید. بیشتر اوقات می توانید جدی و مصمم باشید و عاشق شایع پراکنی به همراهی دوستانتان هستید. بسیار مبادی آداب و آراسته. دلتان می خواهد هر موقعیت و هرچیزی به همان شکلی که خودتان دوست دارید، برایتان فراهم شود، که البته گاهی اوقات این کارشدنی نیست. در نتیجه ممکن است در برخی روابط انسانی شکست بخورید. اما ازسوی دیگر دوست دارید هر زمان دیگران نیازمند حضورتان هستند در کنارشان بوده آنها را در حل مشکلاتشان یاری کنید و درسختی ها دوشادوش هم گام بردارید.

 

 

میمون: بسیار کم حوصله و عصبی

 

دلتان می خواهد هر کاری با سرعت هر چه تمامتر انجام شود. اساساً فردی بی شیله پیله بوده و عاشق این هستید که کانون توجه قراربگیرید. از این رهگذر، منحصر به فرد و بی مانند هستید.

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,

] [ 18:54 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!

تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ


چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
گفتم تسلیت میگم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم 
منبع:khanoomgol.com 

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,

] [ 18:46 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

چه زیبا میگفت اون پیرمرد....

 

 این روزها آدما رو راحـــت میشه خــرید

 

 

 

چیزی که خریدنش سخته، مرغ و گوشــت و برنجه..!!

 

 

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:6 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 
 
 
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟
 
 

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی
 
با خنده رو به مادر کرد و گفت :
 
 ما امروز این ماهی ها را می خوریم
 
و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
 
 
چند وقت بعد ..عملیات والفجر 8 ... 
 

 
درون اروند رود گم شد ...
 
 

و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....

 

 

 

 

 

 

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:57 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 

اين توسط يک بچه آفريقايی نوشته شده و

 

 

 

استدلال شگفت انگيزی داره!!! حتما بخونيد

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم،

 

سياهم

 


وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم،

 

سياهم

 


وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم،

 

هنوزم سياهم

 


و تو، آدم سفيد

 


وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ

 

ميشي، سفيدي

 

 
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت

 

ميشه، آبي اي

 


وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي،

 

سبزي

 


و وقتي مي ميري، خاکستري اي

 

 

 

و تو به من میگی رنگین پوست؟

 

 

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:,

] [ 15:25 ] [ badbakht ]

[ ]

 


 تفاوت سلف غذا دانشگاه هاوارد و دانشگاه آزاد (بدون شرح !!) 
 
.
.
.
.
.

[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:36 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 


 

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک دختر به نام ویکی هم اتاقی شده کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. 

او به رابطه میان آن دو مشکوک شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود به مادرش گفت میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم 

‎ حدود یک هفته بعد ویکی پیش مسعود آمد و گفت : ” از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟ مسعود گفت : خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد‎. 

‎او در ایمیل خود نوشت :مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده 

با عشق، مسعود ‎ 

روز بعد مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت کرد : پسر عزیزم من نمیگم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمیگم که تو باهاش رابطه نداری اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود‎. 

با عشق ، مامان

 

[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:26 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 
شرح حال چند رشته دانشگاهيدر ايران و .....

 

 

۱-رشته تغذیه:

رشته ای که اشتباهاً جزو رشته های دانشگاهی اومده. آینده شغلی بسیار تیره و تیریکی دارند. در بهترین حالت و در صورتی که شهرداری به فارغ التحصیلان این رشته مجوز بدهد میتوانند اقدام به باز کردن ساندویچ فروشی کنند! ضمناً دانشجویان فوق لیسانس هم میتونند Fast Food بزنند.از بزرگترین دستاورد های علمی این رشته در سالهای اخیر کشف فرمول سس هزار جزیره بوده است! از جمله دروس این رشته: هات داگ-۱ هات داگ۲ – سوسیس کاربردی- انسان و کالباس و…. میباشد! از بزرگان این علم هم میتوان به اکبر کثیف (ساندویچ فروشی اکبر کثافت) اشاره کرد.

 

 

 

۲-مهندسی راه و ساختمان:

عمله سابق- دیگه فقط مونده بود کارگر ساختمانی رو دانشگاه ها بدند بیرون که خوشبختانه این امر هم با تلاش متخصصان و دانشمندانایرانی محقق شد و ما از این به بعد کارگر هم از دانشگاه میاریم! روزی رو تصور کنید که از صبح وانت های شهرداری جولوی دانشکده فنی توقف میکنند و بچه های راه و ساختمان رو میبرند سر ساختمان! در این رشته معیار بهترین دانشجو برای دانشجویانی است که بیشتر از همه بتوانند آجر را به بالا بندازند. دروس این رشته عبارتند از: بیل مقدماتی؟ بیلچه- روش های چیدن تیرآهن- فرمولاسیون درست کردن سیمان و …….

 

۳-رشته ادبیات:

گیج ترین و گلابی ترین دانشجوهای ایران در این رشته تحصیل میکنند (توصیه میکنم اگر یه وقت دلتون گرفت واسه بازکردنش برید دانشکده ادبیات!) از جمله بزرگترین دانشمندان این رشته حافظ و سعدی و عارف قزوینی و ایرج میرزا! بوده اند که حتی تحصیلات دبیرستانی هم ندارند (علمی که بزرگانش سواد درست حسابی ندارند دیگه معلومه چی میشه….!) از ابهامات بزرگ این رشته این نکته میباشد که انوری بالاخره شاعر قرن پنجم است یا نهم! فارغ التحصیلان این رشته میتوانند به عنوان مصطفی رحماندوست مشغول به کار شوند! از دروس این رشته: زندگی نامه و آثار حافظ- زندگی نامه و آثار سعدی- زندگی نامه و آثارنظامی- زندگی و آثار فرخی سیستانی و یزدی و شمالی و بلوچی و…..!

 

۴-رشته مهندسی صنایع:

رشته ای که فقط اسمش مهندسی صنایع می باشد و گرنه دانشجویان این رشته مهندسی صنایع دستی هم بلد نیستند چه برسه…. تا به امروز شخص قابل ذکری در این رشته مشغول به تحصیل نبوده و شاید معروفترین دانشمند این رشته امیر حجوانی باشد که با رتبه ۴۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰ مشغول تحصیل در رشته مهندسی صنایع می باشد!

۵-رشته مهندسی کامپیوتر (بخونید مهندسی رایانه):

خدا پدر مادر مخترع کامپیوتر رو بیامرزه که اگه اون نبود الان تعداد دانشجوهای این مملکت به نصف تقلیل پیدا میکرد.ا ین روزا دیگه عادی ترین جمله ای که از یک دانشجو شنیده میشود این است: کام میخونم! نکته جالب در مورد این رشته تفکیک آن به دو گرایش نرم افزار و سخت افزار میباشد که دانشجویانی که تبحر خاصی در زمینه Fifa2006 و Max.p و …. دارند وارد گرایش نرم افزار و کسانی که میتوانند با انگشست شصت پایشان دکمه Power کامپیوتر را بزنند وارد گرایش سخت افزار میکنند. فارغ التحصیلان این رشته حوالی خیابان جمهوری مشغول فروختن CD میباشند! از دروس این رشته: بیل گیتس شناسی ۱؟ سی دی مقدماتی- تفاوت Monitor و TV و….

 

۶-رشته پرستاری:

رشته ای که یک دنیا حرف و حدیث پشت سرشه! ولی یکی از اساسی ترین رشته های دانشگاهی می باشد که اگه نبود اونوقت دانشگاه تبدیل به مکانی بی روح میشد (تصور کنید اونوقت کیا مثل سگ پا میدادند؟ کیا……!) رشته ای که به معنای واقعی کلمه بیگاری می باشد (صبح ساعت ۶ باید با خرج خودشون به بیمارستان های عمومی برند و شیفت وایسن و عصر هم تا ساعت ۸ شب در دانشگاه کلاس دارن!!!) چندی پیش هدیه تهرانی به عنوان پرستار نمونه انتخاب شد! از دروس این رشته عبارتند از: راه و روش هیجان بخشی به بیمار- لطافت عملی؟ سوند۱- فشار ۲- جیگر ۳ و …

۷-داروسازی:

نفس-زندگی-بهترین رشته دانشگاهی. رشته ای که هیچ نقطه ضعفی ندارد. تنها نکته منفی این رشته دانشجویانش میباشند که از سال سوم به خاطر آشنایی با انواع داروهای نئشه آور مشغول پاک کردن شیشه های فضا پیما میباشند!!! (البته دختراشم خدایی آخر ضد حالن!) کسانی که در این رشته تحصیل میکنند همشون از بزرگان جامعه هستند! تنها رشته ای که هنوز خز نشده و اون به این دلیل می باشد که هرکسی رو توش راه نمیدن و فقط آدم باحال ها رو راه میدن (پسراشو میگم!) از دروس این رشته: فارمالوژی- فارماتو گرافی- فارماسی- فارما توپیک- شیمی!

 

 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:,

] [ 20:46 ] [ badbakht ]

[ ]

 فروردين : 46 بار به خواستگاري ميري و جواب رد مي شنوي اما در 47 امين بار در حاليكه در اوج نااميدي هستي جواب بله رو ميگيري و در كنار همسرت سالها به خوبي و خوشي زندگي مي كني.

 

ارديبهشت : تا يكسال ديگه با دختر مورد علاقه ات ازدواج مي كني اما هنوز به شش ماه نكشيده بينتون اختلاف مي افته و كار به طلاق مي رسه . دختره مهريه اش كه 3000 سكه طلا هستش رو اجرا مي زاره و تو به زندان مي افتي تو زندان معتاد ميشي و هرويين مصرف مي كني و بعد از چندسال تحمل سختي و رنج در گوشه زندان ميميري.

 

خرداد : تا دو سال ديگه ازدواج مي كني و با يك دختر بسيار زيبا كه خيلي هم دوستش داري اما شب عروسي موقعي كه مي خواي بري رو تخت پات به لبه تخت گير مي كنه و مي افتي سرت مي خوره به پايه تخت و درجا ميميري

 

تير : ازدواج موفقي خواهي داشت و در تمام دوران زناشويي بمعناي كامل كلمه زن ذليلي . تمامي كارهاي خانه از قبيل پختن غذا و شستن ظرفها و جاروب زدن خانه و شستن لباس بچه ها با تو هستش . خانومت هميشه با شيلنگ تو رو كتك مي زنه . اگه غذايي كه مي پزي بد مزه باشه زنت قابلمه رو به فرقت مي كوبه .

 

مرداد : احتمالاً بختتو بستن به خواستگاري هر دختري كه ميري به هفته نكشيده يه خواستگار عالي واسش مياد و عروس ميشه . كم كم معروف ميشي به بخت گشاي دختراي ترشيده .

 

شهريور : يه شب كه داري با موتورت ميري خيابون گردي تو يك خيابون تاريك ميبيني يك ماشين با شدت به يك دختره مي زنه و فرار مي كني . سريع مثل قهرمانان فيلماي هندي ميپري دختره رو بغل مي كني و مي بري به بيمارستان و خلاصه نجاتش مي دي اما دختره به كما رفته و پليسا هم فكر مي كنن تو باهاش تصادف كردي و ميگيرن زندانت مي كنن . بعد از 3 ماه دختره بهوش مياد و ميگه تو چه فداكاري كردي و پدر و مادرش ميان تو رو آزاد مي كنن . باباي دختره يك كارخونه دار ميلياردره و ميگه پسرم خيلي ازت خوشم مياد و دوست دارم دومادم بشي و خلاصه دوماد ميشي و تا آخر عمر فقط مي خوري و مي خوابي و سفر خارج ميري.

 

مهر : عاشق دختري ميشي كه فكر مي كني اونم تورو خيلي دوست داره و بعد از يك دوران عاشقي سخت بالاخره به خودت جرات ميدي و ميري خواستگاري دختره اما دختره يك سيلي آبدار مي زنه تو گوشت و ميگه بي ناموس من تو رو مثل داداشم دوست داشتم اما تو سو استفاده كردي و تو تا آخر عمر ديگه ازدواج نمي كني.

 

آبان : چپ و راست واست دوست دختر رديف ميشه و هميشه 30 - 40 تا دوست دختره آن لاين داري و 50 - 60 تا هم آف لاين . همه عاشقتن و مي خوان زنت بشن اما تو اصلاً علاقه اي به ازدواج نداري و سرانجام در سن 35 سالگي به علت مصرف زياد دوست دختر سكته مي كني و ميميري.

 

آذر : سه بار ازدواج مي كني و از هر زنت صاحب 9 فرزند ميشوي . همه زنهات تو رو از خودشون بيشتر دوست دارن و هميشه بهت ميگن سرورم اگه چيزي ميل دارين واستون بيارم. هر سه زنت تو يك خونه در كنار هم زندگي مي كنن و اصلاً باهم مشكلي ندارن . كار بيرون از خانه هم انجام نمي دي فقط سرماه به سرماه ميري پول يارانه ات رو ميگيري (فكر كنم 31 نفر هستين هر كدوم 45 هزار تومان اوه چقدر ميشه) كلاً آدم خوشبختي هستي .

 

دي : ميري خواستگاري دختر همسايه تون و با هم نامزد ميشين بعد از شش ماه دختره مريض ميشه و كم كم كور ميشه اما تو بخاطر پيماني كه با او بستي باهاش ازدواج مي كني و سالها با هم زندگي مي كنين .

 

بهمن : با دختره مورد علاقه ات نامزد ميشين و بعد از 3 سال دوران نامزدي شيرين موقع عروسي سر سفره عقد عاقد سه بار از دختره مي پرسه آيا حاضره زن تو بشه و اون ميگه نه

 

اسفند : يك روز اتفاقي چشمت به پير زن همسايه مي افته و ناخودآگاه عاشقش ميشي و موضوع رو به مامانت ميگي اما اونا مخالفت مي كنن و ميگن اين سن مامان بزرگتو داره اما تو ميگي مهم عشق و تفاهمه كه ما داريم سن و سال كه مهم نيست و با مخالفت شديد پدر و مادر با هم ازدواج مي كنين اما شب عروسي عروس از شدت خوشحالي سكته مي كنه و مي ميره.

 

برای اونایی که توش موندن

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

] [ 18:29 ] [ badbakht ]

[ ]

 با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی؟ چیزی می خوای؟ به غیر از من کس دیگه هم اینجا هست که بتونی نگاش کنی . همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار ، چرا چشمک می زنی؟ چرا آبرو هاتو واسه من بالا و پایین می کنی؟ خجالت بکش ، شرم کن. نکنه در موردم فکر و خیال کنی من زن دارم و زنم رو هم دوست دارم و قصد ازواج مجدد هم ندارم . چه معنی داره یه دختر به یه پسر چشمک بزنه.


 اگه دیدین دختر با عجله داره راه می ره و یا اگه موردی به طورتون خورد که دختری می دوید . شما از پشت سر دنبالش کنین و بگین آی دزد آی دزد بگیرینش دارو ندارم رو برد . اگه دختر وایساد و شما رو نگاه کرد بازم داد بزنین که: دزد همینیه که ایستاده اگه دختر ترسید و پا به فرار گذاشت ، خوش به حالتون می تونین یه تعقیب و گریز حسابی راه بندازین و حالشو ببرین . ولی اگه ایستاد و فرار نکرد برای این که ضایع نشین به دویدن ادامه بدین و بازم داد بزنین که : آی دزد آی دزد


 توی تاکسی اگه کنارت یه دختر نشسته وقتی که خواستین پیاده بشین بهش بگین مگه نمیای ؟ اون هاج و واج شما رو نگاه می کنه . بهش فرصت ندین و بگین : چه زود جا زدی؟ بعدش در تاکسی رو ببندین و برین. و مابقی ماجرا رو به افراد حاضر در تاکسی واگذار کنین.


 توی پارک با عجله برین کنارش بشینین و  بگین معذرت می خوام که دیر کردم .خب چکارم داشتی که گفتی بیام اینجا؟ بهتره یه جایی باشه که چند نفری حضور داشته باشن . معلومه که اون انکار می کنه . بعدش نوبت شماست فوری بگین مگه تو نگفتی بیا اینجا این رنگ لباسمه این رنگ روسریمه ؟ باز هم اون انکار می کنه . شما این طوری ادامه بدین . خب اگه از اینای که اینجا نشستن خجالت می کشی بریم یه جای خلوت . مطمئنم اون داغ می کنه . بعدش شما با عصبانیت بلند شین و یه کاغذ جلوش بندازین و بگین سرکار گذاشتی منو ؟ بیا اینم شماره ای که دادی . دیگه به من زنگ نزن وگر نه می دمت دست پلیس. بعدش ول کنین برین.


 توی جمع یه سی دی بهش بدین  . بگین خیلی باحال بود دستت درد نکنه . بازم از اینا داری قیمتش هرچقدر باشه قبوله. اون مردم دور و بر رو نگاه می کنه و میگه عوضی گرفتی آقا . شما هم طوری وانمود کنین که انگار حواستون نبوده که توی جمع هستین  و ازش معذرت بخواین و برین سرت جاتون بشینین.


 مثل معتادها خودتون رو به موش مردگی بزنین و برین جلو  و به لهجه معتادی بگین خانم دشتم به دامنت از او چیزا که دیلوز بهم دادین بازم هملاتون هشت؟ دالم می میلم از خمالی  به جون تو. هر چی منتظل موندم نیومدین خیلی شانش آولدم که اینجا پیداتون کلدم  . بیا اینم پولش . اون سرخ و سفید می شه و انکار می کنه . ولی شما ول کن نشین و هی پیله کنین . طبق معمول اون انکار می کنه . شما بگین : خانم من شبا لوی زغال می خوابم من به اندازه کافی چلکی وسیاه هستم  خواهشا تو یکی دیگه منو شیاه نکن 

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

] [ 18:9 ] [ badbakht ]

[ ]

 *توی جمعی که یه عده پسر دارن فوتبال میبینند ، در لحظه حساس تلویزیون رو خاموش کنید.

*توی جمع دانشجویی هنگام عکس گرفتن پسرا رو از کادرخارج کنید.

*توی یه مهمونی تو چای پسر مورد نظرتون ۱قاشق نمک بریزید.

*اگه یه پسر با موهای ژل زده از کنار خونه شما عبور کرد ازپنجره یه سطل آب روش بریزید.

*قبل از اجرای زنده خوندن یه پسر سیم میکروفون رو قطع کنید.

*در جلوی پسری که سرش خلوته از کاشت و زیبایی موهای پسر همسایه تعریف کنید.

*شیشه نوشابه تان را به پسر مورد نظرتون بدین تا باز کنید ، سپس بگین که میل ندارین.

*اگه یه پسر ازتون ساعت پرسید به ساعت نگاه کنید و بگین عجله کن قرارات دیر شده !

*به یه پسری که موهاش رو مدل جدید درست کرده اشاره کنید و بلند بگین ، این رو به برق وصل کردن ؟

*به پسر مورد نظر یه هدیه بدین ، بعد بگین اشتباه شده این مال اون یکیه !

*اگه سر جلسه امتحان پسری از شما تقلب خواست جواب سوال اشتباه بدین.

*تو دانشگاه ماشین پسر مورد نظرتون رو پنچر کنید.

*اگه یه پسری جلوش دوستاش یه شاخه گل هدیه داد ، جلوی بینی خود رو بگیرین و بگین به این بو آلرژی دارین.

*اگه سر کلاس یه پسری اصرار داشتکه امتحان کنسل بشه شما مصر باشین که امتحان برگزار بشه.

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

] [ 18:4 ] [ badbakht ]

[ ]

 بیچاره دختر ؟؟؟؟


اگه خوشگل باشن می گن عجب جیگریه! اگه زشت باشن می گن کی اینو می گیره! 
اگه تپل باشن می گن چه گوشتیه! اگه لاغر باشن می گن چه مردنیه! 
اگه مودبانه حرفبزنن می گن چه لفظ قلم حرف می زنه!اگه رک و راست باشن می گن چه بی حیاست! 
اگه یه خورده فکر کنن می گن چقدر ناز می کنه! اگه سری جواب بدن می گن منتظر بود!
اگه تند راه برن می گن داره می ره سر قرار! اگهاروم راه برن می گن اومده بیرون دور بزنه ول بگرده!
اگه با تلفن کارتی حرف بزنن می گن با دوست پسرشه!
اگه خواستگارو رد کنه می گن یکی رو زیر سر داره! اگه حرف شوهرو پیش بکشه می گن سر و گوشش می جنبه ! 
اگه به خودش برسه می گن دلش شوهر می خواد می خواد جلب توجه کنه ! اگه…………چکار کنه بمیره خوبه؟


بیچاره پسرها؟؟؟؟
اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با کی قرار داری؟
اگه لباس های معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری.
اگه زیاد بگن دوستت دارم میگن باز چه نقشه ای تو سرته؟
اگه نگن دوستت دارم میگن پای کس دیگه ای وسطه؟
اگه زیاد بهتون بزنگن میگن اعتماد نداری.
اگه نزنگن میگن سرت خیلی شلوغه.
اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی.
اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی؟

اگه شام بخوان میگن همش به فکر شکمتی.
اگه شام نخوان میگن چی کوفت کردی

 

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:بیچاره,پسر,دختر,

] [ 17:54 ] [ badbakht ]

[ ]

 آیا میدانید : بیشتر هواپیماها صندلی شماره ۱۳ را ندارند.


آیا میدانید : آب دریا بهترین ماسک زیبایی پوست می باشد.

آیا میدانید : ژروانه ها در ژاهای خود گیرنده های چشائی دارند .

آیا میدانید : اولین مردمانی که به کرویت زمین پی بردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی که زغال سنگ را کشف کردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : یک میلیون کره به اندازه ی زمین در خورشید جا ی می گیرد.

آیا میدانید : انسان با خوردن ۲۰ نیش از زنبور عسل درآن واحد خواهد مرد.

آیا میدانید : اولین مردمانی که سکه را در جهان ضرب کردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : اولین مردمانی که آتش را در جهان کشف کردند ایرانیان بودند .

آیا میدانید : هنگام صحبت برای هر کلمه ۷۲ ماهیچه به کار گرفته می شود.

آیا میدانید : لایه پوستی که آرنج راپوشانده است هر۱۰روزیکبارعوض می شود .

آیا میدانید : لاشخورها قادر اند که موشی کوچک را از ارتفاع ۴ کیلو متری ببینند .

آیا میدانید : عدسی چشم در انسان ۹ میلیمتر قطر و چهار میلیمتر ضخامت دارد .

آیا میدانید : اثر سیب در بیدار نگهداشتن افراددرشب بیشتر از قهوه و کافین است.

[ دو شنبه 28 آذر 1391برچسب:,

] [ 20:58 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 قرار ملاقاتی با مدیر عامل بانک برای آن خانم ترتیب داده شد . پیرزن در روز تعیین شده به ساختمان مرکزی بانک رفت و به دفتر مدیر عامل راهنمائی شد . مدیر عامل به گرمی به او خوشامد گفت و دیری نگذشت که آن دو سرگرم گپ زدن پیرامون موضوعات متنوعی شدند . تا آنکه صحبت به حساب بانکی پیرزن رسید و مدیر عامل با کنجکاوی پرسید راستی این پول زیاد داستانش چیست یا به تازگی به شما ارث رسیده است . زن در پاسخ گفت خیر ، این پول را با پرداختن به سرگرمی مورد علاقه ام که همانا شرط بندی است ، پس انداز کرده ام . پیرزن ادامه داد و از آنجائی که این کار برای من به عادت بدل شده است ، مایلم از این فرصت استفاده کنم و شرط ببندم که شما شکم دارید !

 

مرد مدیر عامل که اندامی لاغر و نحیف داشت با شنیدن آن پیشنهاد بی اختیار به خنده افتاد و مشتاقانه پرسید مثلاً سر چه مقدار پول . زن پاسخ داد ۲۰ هزار دلار و اگر موافق هستید ، من فردا ساعت ۱۰ صبح با وکیلم در دفتر شما حاضر خواهم شد تا در حضور او شرط بندی مان را رسمی کنیم و سپس ببینیم چه کسی برنده است . مرد مدیر عامل پذیرفت و از منشی خود خواست تا برای فردا ساعت ۱۰ صبح برنامه ای برایش نگذارد .

 

روز بعد درست سر ساعت ۱۰ صبح آن خانم به همراه مردی که ظاهراً وکیلش بود در محل دفتر مدیر عامل حضور یافت . پیرزن بسیار محترمانه از مرد مدیر عامل خواست کرد که در صورت امکان پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن به درآورد . مرد مدیر عامل که مشتاق بود ببیند سرانجام آن جریان به کجا ختم می شود ، با لبخندی که بر لب داشت به درخواست پیرزن عمل کرد .

وکیل پیرزن با دیدن آن صحنه عصبانی و آشفته حال شد . مرد مدیر عامل که پریشانی او را دید ، با تعجب از پیر زن علت را جویا شد . پیرزن پاسخ داد من با این مرد سر ۱۰۰ هزار دلار شرط بسته بودم که کاری خواهم کرد تا مدیر عامل بزرگترین بانک کانادا در پیش چشمان ما پیراهن و زیر پیراهن خود را از تن بیرون کند !

[ شنبه 27 آذر 1391برچسب:,

] [ 15:9 ] [ badbakht ]

[ ]

 

روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در شهر مشهور شده بودند به خاطر اینکه در طول 25 سال حتی کوچکترین اختلافی با هم نداشتند.تو این مراسم سردبیرهای روزنامه های محلی هم جمع شده بودند تا علت مشهور بودنشون (راز خوشبختی شون رو) بفهمند.

سردبیر میگه:آقا واقعا باور کردنی نیست؟ یه همچین چیزی چطور ممکنه؟

شوهره روزای ماه عسل رو بیاد میاره و میگه:بعد از ازدواج برای ماه عسل به شمیلا رفتیم،اونجا ...

برای اسب سواری هر دو،دو تا اسب مختلف انتخاب کردیم.اسبی که من انتخاب کرده بودم خیلی خوب بود ولی اسب همسرم به نظر یه کم سرکش بود.سر راهمون اون اسب ناگهان پرید و همسرم رو زین انداخت .

همسرم خودشو جمع و جور کرد و به پشت اسب زد و گفت :"این بار اولته" دوباره سوار اسب شد و به راه افتاد.بعد یه مدتی دوباره همون اتفاق افتاد این بار همسرم نگاهی با آرامش به اسب انداخت و گفت:"این دومین بارت" بعد بازم راه افتادیم .وقتی که اسب برای سومین بار همسرم رو انداخت خیلی با آرامش تفنگشو از کیف برداشت و با آرامش شلیک کرد و اونو کشت.

سر همسرم داد کشیدم و گفتم :"چیکار کردی روانی؟ حیوان بیچاره رو کشتی!دیونه شدی؟"

همسرم با خونسردی یه نگاهی به من کرد و گفت:"این بار اولت بود


 

[ پنج شنبه 26 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:40 ] [ badbakht ]

[ ]

 

اعضای قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: «آیا زمستان سختی در پیش است؟»
رییس جوان قبیله که هیچ تجربه ای در این زمینه نداشت، جواب میده «برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید» بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: «آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟»

پاسخ: «اینطور به نظر میاد»، پس رییس به مردان قبیله دستور میده که ...

بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟»

پاسخ: «صد در صد»، رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: «آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟»

پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر!

رییس: «از کجا می دونید؟»

پاسخ: «چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن! 


[ پنج شنبه 25 آذر 1391برچسب:,

] [ 13:23 ] [ badbakht ]

[ ]

 

جوانی می خواست زن بگیرد به پیرزنی سفارش کرد تا برای او دختری پیدا کند. پیرزن به جستجو پرداخت، دختری را پیدا کرد و به جوان معرفی کرد وگفت این دختر از هر جهت سعادت شما را در زندگی فراهم خواهد کرد.

جوان گفت: شنیده ام قد او کوتاه است
پیرزن گفت:اتفاقا این صفت بسیار خوبی است، زیرا لباس های خانم ارزان تر تمام می شود

جوان گفت: شنیده ام زبانش هم لکنت دارد
پیرزن گفت: این هم دیگر نعمتی است زیرا می دانید که عیب بزرگ زن ها پر حرفی است اما این دختر چون لکنت زبان دارد پر حرفی نمی کند و سرت را به درد نمی آورد

جوان گفت: خانم همسایه گفته است که چشمش هم معیوب است
پیرزن گفت: درست است ، این هم یکی از خوشبختی هاست که کسی مزاحم آسایش شما نمی شود و به او طمع نمی برد

جوان گفت: شنیده ام پایش هم می لنگد و این عیب بزرگی است
پیرزن گفت: شما تجربه ندارید، نمی دانید که این صفت ، باعث می شود که خانمتان کمتر از خانه بیرون برود و علاوه بر سالم ماندن، هر روز هم از خیابان گردی ، خرج برایت نمی تراشد

جوان گفت: این همه به کنار، ولی شنیده ام که عقل درستی هم ندارد
پیرزن گفت: ای وای، شما مرد ها چقدر بهانه گیر هستید، پس یعنی می خواستی عروس به این نازنینی، این یک عیب کوچک را هم نداشته باشد.

احمد شاملو

[ چهار شنبه 24 آذر 1391برچسب:,

] [ 12:20 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

یه روز یه آقایی نشسته بود و روزنامه می‌خوند که زنش یهو ماهی تابه رو می‌کوبه سرش.
مرده میگه: برا چی این کارو کردی؟
زنش جواب میده: به خاطر این زدمت که تو جیب شلوارت یه تیکه کاغذ پیدا کردم که توش اسم "جنى" نوشته شده بود ...
مرده میگه: وقتی هفته پیش برای تماشای مسابقه اسب‌دوانی رفته بودم اسبی که روش شرط بندی کردم اسمش "جنی" بود.
زنش معذرت خواهی می‌کنه و میره به کارای خونه برسه.
سه روز بعدش مرد داشت تلویزیون تماشا می‌کرد که زنش این بار با یه قابلمه بزرگتر کوبید رو سر مرده که تقریبا بیهوش شد.
وقتی به خودش اومد پرسید: این بار برا چی منو زدی؟

 

زنش جواب داد: آخه اسبت زنگ زده بود

 

[ چهار شنبه 23 آذر 1391برچسب:,

] [ 12:30 ] [ badbakht ]

[ ]



در پایان مصاحبه شغلی برای استخدام در شرکتی، مدیر منابع انسانی شرکت از مهندس جوان صفر کیلومتر ام آی تی پرسید: «و برای شروع کار، حقوق مورد انتظار شما چیست؟»

مهندس گفت: حدود ۷۵۰۰۰ دلار در سال، بسته به اینکه چه مزایایی داده شود.

مدیر منابع انسانی گفت: خب، نظر شما درباره ۵ هفته تعطیلی، ۱۴ روز تعطیلی با حقوق، بیمه کامل درمانی و حقوق بازنشستگی ویژه و خودروی شیک و مدل بالای در اختیار چیست؟

مهندس جوان از جا پرید و با تعجب پرسید: «شوخی می کنید؟!»

مدیر منابع انسانی گفت: بله، اما اول تو شروع کردی !!!

[ سه شنبه 22 آذر 1391برچسب:,

] [ 20:35 ] [ badbakht ]

[ ]


سرنوشت اغلب دوقلوها بسیار شگفت انگیز است . اما سرنوشت دوقلوهای اهل اوهایو دارای بیشترین شگفتی است. دوبرادر دوقلو بعد از تولد از هم جداشده و به خانواده های جدا سپرده شده اند. هر دو خانواده نیز نام جمیز را بر انها گذاشتند و از اینجا سرنوشت شگفت انگیز انها شکل میگیرد. هر دو جمیز به یادگیری علم حقوق علاقه داشتند. هر دو دنبال نجاری و مکانیکی بودند. هر دو با زنی به نام لیندا 
ازدواجکردند. هر دو نیز اسم بچه هایشان را جمیز آلن گذاشتند. این بچه ها نیز ازدواج کردند. نام زن هر دو هم بنی بود هر دو مرد نیز زنانشان را طلاق دادند. تا اینکه این دو بچه بعد از ۴۰ سال همدیگر را یافته و بعنوان شریک تجاری با هم مشغول به کار شدند..

[ سه شنبه 21 آذر 1391برچسب:,

] [ 19:50 ] [ badbakht ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه