badbakhty

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ badbakhty خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 کشف حجاب در تهران اونم تو روز روشن !+تصاویر 

کشف حجاب در تهران اونم تو روز روشن !+تصاویر
چند روز پیش داشتم از یکی از شهرک های اطرف تهران عبور میکردم که با دیدن این صحنه جفت پا پریدم رو ترمز.
نه بابا ، این خانومه با شلوارک اون هم تو روز روشن وسط خیابون …….
 
واسه همین رفتم جلو که از نزدیک ببینمش  آب دهنم رو قورت دادم و آروم نزدیک شدم….
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir0401.jpg]
.
.
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir02.jpg]
.
.
.
.
.
.
شانس ما رو ببین
[تصویر:  kashfhejab-parsino.ir5233.jpg]

[ چهار شنبه 23 اسفند 1391برچسب:,

] [ 17:49 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 

 سگ:

11 تا 19 دی

12 تا 14 فروردین

25 تا 30 خرداد

19 تا 24 تیر

6 تا 8 مهر

10 تا 25 آذر

 

 

موش:

 

20 دی تا 4 بهمن

25 اسفند تا 3 فروردین

26 فروردین تا 6 اردیبهشت

11 تا 13 خرداد

10 تا 18 تیر

25 مرداد تا 3 شهریور

 

 

شیر:

 

5 تا 11 بهمن

22 تا 24 اسفند

1 تا 10 خرداد

10 تا 25 آبان

 

 

گربه:

 

12 تا 16 بهمن

4 تا 11 فروردین

4 تا 9 تیر

5 تا 9 مرداد

24 شهریورتا 5 مهر

26 آبان تا 9 آذر

 

 

کبوتر:

 

17 تا 25 بهمن

24 تا 31 اردیبهشت

25 تیر تا 4 مرداد

10 تا 23 شهریور

5 تا 10 دی

 

 

لاک پشت:

 

26 بهمن تا 2 اسفند

7 تا 10 اردیبهشت

14 تا 24 خرداد

4 تا 9 شهریور

24 مهر تا 5 آبان

 

 

پلنگ:

 

3 تا 9 اسفند

15 تا 25 فروردین

6 تا 9 آبان

 

 

میمون:

 

10 تا 21 اسفند

11 تا 23 اردیبهشت

31 خرداد تا 3 تیر

10 تا 24 مرداد

9 تا 23 مهر

26 آذر تا 4 دی

10 تا 14خرداد

 

 

سگ: وفادار و خواستنی.

 

هرگز نمی توان در وفاداریتان شک کرد. در کارتان صداقت و خلوص نیت به چشم می خورد. بسیار ساده دل وبی شیله پیله. اهل جرو بحث کردن نیستید. متواضع، خاکی و واقع بین هستید. به همین دلیل است که دوستانتان دل بسته ی شما می شوند. در انتخاب پوشاک وسواس و سلیقه ی خاصی دارید. اگر لباسهایتان مطابق مد روز نباشد، مسلماً ناراحت می شوید. محبوب، پرطرفدار، خوش برخورد و باگذشت هستید. دوستانی بسیار خوب وقابل احترام دارید، دوستانی که هر کدام شخصیت برجسته ای دارند.

 

 

موش: تاحدی شیطان، ناقلا و بازیگوش.

 

برق بازیگوشی در چشمانتان همان عاملی ست که موجب گیرایی و جذابیت بالای شما در نزد اطرافیان و دوستان می شود. بسیار شوخ طبع و بامزه هستید. پس تعجبی ندارد که مردم خواهان همکاری شما بوده و چشم انتظار حضورتان در تمام فعالیتهای گروهی می شوند. از سوی دیگر حساس و دل نازک هستید که این یکی از نقاط ضعفتان است. مردم مجبورند هنگام حرف زدن با شما، درانتخاب کلمات بسیار دقیق و سنجیده عمل کنند. خدا به دادکسی برسد که هنگام روبرو شدن با شما با کلمات بازی کند!

 

 

شیر: درست برخلاف اسم شیر، عاشق صلح و آرامش هستید.

 

ترجیح می دهید از موقعیتهایی که نیاز به جنگ و جدال در آن حس می شود، پرهیزکنید. از بودن در هوای آزاد لذت می برید و از نشستن طولانی مدت دریک جا بیزارید. رهبر به دنیا آمده اید و این استعداد را دارید که چگونه دیگران را به کار کردن وادار کنید. دوست دارید که دوستتان بدارند. هنگامی که می بینید توجه کسی به سوی شما جلب شده است، خود را به تمامی وقف او می کنید! بسیار صفت پسندیده ای است... اما به شما اخطار می کنم: برخی میتوانند با سود جستن از این ویژگی اخلاقی، بیش از حد تملق شما را بگویند و کارشان را پیش ببرند. بنابراین مراقب باشید.

 

 

گربه: بسیار دوست داشتنی و تحسین برانگیز.

 

گاهی اوقات خجالتی اما زیرک و سریع الانتقال. گهگاه سکوت را ترجیح می دهید. دوست دارید به همه ی مسایل پی ببرید و از هر ماجرایی سر در بیاورید. در شرایط عادی خونسرد و خوددار هستید. اما وقتی پای استدلال به میان می آید به آتشفشانی آماده فوران شبیه می شوید. بشدت طرفدار مد هستید. ولی بطور کلی با هر تیپ آدمی نشست و برخاست می کنید. اما دوست ندارید که باغریبه ها زیاد حرف بزنید. مردم درکنار شما راحت هستند و در انتخاب دوستانتان دقت می کنید.

 

 

لاک پشت: پاک سرشت و نیکو خصال.

 

حدیث مهربانی شما همیشه نقل مجلس است. شما نیز دوستدار صلح و آرامش هستید. هیچ وقت دوست ندارید مقابله به مثل کنید حتی باکسی که خلافکار است. از این رو همه، دوستتان دارند. دلتان نمی خواهد غیبت دیگران را بکنید. مردم عاشق طرز برخورد و رفتار شما با اطرافیانتان هستند. همیشه می توانید عشق بورزید. از همه بهتر اینکه انتظار ندارید کسی این عشق شما را پاسخ بگوید. بسیار بلند نظر و دست ودلباز هستید. اینکه به هر چیز از سمت و سوی واقعی آن نگاه می کنید، بهترین تاثیر را روی طرف مقابلتان می گذارید.

 

 

کبوتر: شما سمبلی از رویکرد هر چه پیش آید خوش آید هستید.

 

اطرافتان هر اتفاقی بیفتد، خوشایند یا ناخوشایند به حالتان فرقی نمی کند. در حقیقت هر جامی روید شادی را می پراکنید. راهبری جمع دوستان همواره بعهده شماست و به وقت نیاز در تسلی بخشیدن به افراد مهارت بالایی دارید. از ریاکاری بیزارید و از افراد ریا کار دوری می کنید، آنها جایی در زندگیتان ندارند. در کارتان بسیار منظم و اهل حساب و کتاب هستید. بنابر این هیچ وقت با انباشتگی و به تعویق افتادن کار مواجه نمی شوید. ولی آگاه باشید: خیلی زود در دام عشق گرفتار می شوید.

 

 

پلنگ: شما فردی مرموز هستید.

 

می توانید به راحتی فشارهای زندگی را تحمل کنید و در رویارویی با هر ناملایمتی عنان اختیار از کف نمی دهید و صبر پیشه می کنید. بیشتر اوقات می توانید جدی و مصمم باشید و عاشق شایع پراکنی به همراهی دوستانتان هستید. بسیار مبادی آداب و آراسته. دلتان می خواهد هر موقعیت و هرچیزی به همان شکلی که خودتان دوست دارید، برایتان فراهم شود، که البته گاهی اوقات این کارشدنی نیست. در نتیجه ممکن است در برخی روابط انسانی شکست بخورید. اما ازسوی دیگر دوست دارید هر زمان دیگران نیازمند حضورتان هستند در کنارشان بوده آنها را در حل مشکلاتشان یاری کنید و درسختی ها دوشادوش هم گام بردارید.

 

 

میمون: بسیار کم حوصله و عصبی

 

دلتان می خواهد هر کاری با سرعت هر چه تمامتر انجام شود. اساساً فردی بی شیله پیله بوده و عاشق این هستید که کانون توجه قراربگیرید. از این رهگذر، منحصر به فرد و بی مانند هستید.

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,

] [ 18:54 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 اعتراف میکنم بچه که بودم یه بار با آجر زدم تو سر یکی از بچه های اقوام , تا ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه!!!!!

تازه هی چند بارم پشت سر هم این کار و کردم , چون هر چی می زدم اتفاقی نمی افتاد!!!!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم یه بار پسر همسایه چهارسالمونو با باباش تو خیابون دیدم گفتم سلام نوید چطوری؟
دیدم بچهه تحویلم نگرفت باباهه خندید
اومدم خونه به مامانم گفتم نوید ماشالا چقد بزرگ شده!
مامان گفت نوید کیه؟
گفتم: پسر آقای …
گفت اون اسمش پارساست اسم باباش نویده

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ


چند روز پیش دختر خالم گوشیشو خونمون جا گذاشته بود … بهش اس ام اس(!) زدم گوشیتو جا گذاشتی!!!!!!!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

چند وقت پیش تو حیاط خونه سیگار میکشیدم که صدای باز شدن در حیاط اومد منم حول شدم سیگارو روی گوشیم خاموش کردم (!!) و بدترش اینکه بلافاصله گوشیو پرت کردم تو باغچه و سیگار خاموش موند تو دستم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف میکنم دوران راهنمایی روز معلم همه تخم مرغ آورده بودن که توش پر گل بود منم یه تخم مرغ خام آورده بودم که بزنم بخندیم! معلم اومد داخل همه سرو صدا کردن و شادی کردن تخم مرغارو میزدن به تخته منم این وسط تخم مرغو زدم به تخته ! ترکید رو تخته پاشید همه جا ، رو لباس معلمم ریخت ! سریع گفت کی بود ؟!!؟ هیچکی هیچی نگفت با این که میدونستن کار منه خلاصه از ته کلاس ۴ – ۵ نفر شلوغو آورد بیرون زدشون ولی نگفتن کار من بود ! چون شاگرد زرنگیم بودم معلمه شک نمیکرد بهم !
وقتی از کلاس اومدیم بیرون تا دو کیلومتر به صورت چهار نعل فرار کردم آخرم سر کوچه گرفتن زدنم !

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم معلم دوم دبستانم می گفت املا ها رو خودتون بنویسید که من با دوربین مخفیا می بینم کی به حرفام گوش می ده …ازون روز کار من شده بود گشتن سوراخ سمبه های خونه و سوال های مشکوک از مامان بابام:امروز کی اومد؟ کی رفت؟ به کودوم وسیله ها دست زد؟
بیشترم به دریچه کولر شک داشتم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می‌کنم سر فینال جام جهانی‌ تا لحظه‌ای که اسپانیا گل زد فکر می‌کردم اسپانیا نارنجیه، هلند آبی‌، گل هم که زد کلی‌ لعنت فرستادم به هلند، بعد گل رو صفحه نوشت اسپانیا ۱ – هلند ۰ ، تازه فهمیدم کل بازی داشتم اشتباه فحش میدادم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم وقتی داداشم دو ماهش بود خندون رفتم تو آشپزخونه، مامانم گفت نارنگیتو خوردی؟ گفتم آره، تازه به آرشم دادم!
بیچاره مامانم بدو بدو رفت نارنگی رو از حلقش کشید بیرون!

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

یه بار با بچه ها بودیم یکی از دوستام رو بعد از مدت ها دیدم ، کلی ریش گذاشته بود
با خنده بهش گفتم : علی این ** بازیا چیه ؟
گفت پدرم فوت کرده
گفتم تسلیت میگم

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف می کنم کلاس اول دبستان بودم تحت تاثیر این حرفا که نباید به غریبه آدرس خونتون رو بدید، روز اول به راننده سرویس آدرس اشتباهی دادم و از یه مسیری الکی تا خونه پیاده رفتم و تازه فرداش موقعی که سرویس دنبالم نیومد تازه شاهکارم معلوم شد برای خانواده

 

œœœœœœœعتراف های خنده دارœœœœœœ

اعتراف میکنم چند ماه پیش تو شرکت بودم سر کارام یوهو مدیر عامل از تو اتاق خودش گفت: امیــــــــــــــــــر جووون…بلند گفتم جانم؟ گفت خیلی میخوامـــت….گفتم منم همینطور….گفت پیش ما نمیای؟؟؟؟ گفتم چرا..حمتاً..از پشت میزم بلند شدم برم تو اتاقش..به در اتاقش که رسیدم دیدم داره تلفن حرف میزنه با امیر دوستش و من از شدت ضایگی دیوارو گاز گرفتم 
منبع:khanoomgol.com 

[ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:,

] [ 18:46 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

چه زیبا میگفت اون پیرمرد....

 

 این روزها آدما رو راحـــت میشه خــرید

 

 

 

چیزی که خریدنش سخته، مرغ و گوشــت و برنجه..!!

 

 

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:6 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 
 
 
پرسید : ناهار چی داریم مادر ؟
 
 

مادر گفت : باقالی پلو با ماهی
 
با خنده رو به مادر کرد و گفت :
 
 ما امروز این ماهی ها را می خوریم
 
و یه روزی این ماهی ها ما را می خورند
 
 
چند وقت بعد ..عملیات والفجر 8 ... 
 

 
درون اروند رود گم شد ...
 
 

و مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد .....

 

 

 

 

 

 

[ یک شنبه 13 اسفند 1391برچسب:,

] [ 19:57 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 

اين توسط يک بچه آفريقايی نوشته شده و

 

 

 

استدلال شگفت انگيزی داره!!! حتما بخونيد

 

 

 

 

 

 

 

 

وقتي به دنيا ميام، سياهم، وقتي بزرگ ميشم،

 

سياهم

 


وقتي ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتي مي ترسم،

 

سياهم

 


وقتي مريض ميشم، سياهم، وقتي مي ميرم،

 

هنوزم سياهم

 


و تو، آدم سفيد

 


وقتي به دنيا مياي، صورتي اي، وقتي بزرگ

 

ميشي، سفيدي

 

 
وقتي ميري زير آفتاب، قرمزي، وقتي سردت

 

ميشه، آبي اي

 


وقتي مي ترسي، زردي، وقتي مريض ميشي،

 

سبزي

 


و وقتي مي ميري، خاکستري اي

 

 

 

و تو به من میگی رنگین پوست؟

 

 

[ جمعه 11 اسفند 1391برچسب:,

] [ 15:25 ] [ badbakht ]

[ ]

 


 تفاوت سلف غذا دانشگاه هاوارد و دانشگاه آزاد (بدون شرح !!) 
 
.
.
.
.
.

[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:36 ] [ badbakht ]

[ ]

 

 

 


 

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک دختر به نام ویکی هم اتاقی شده کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. 

او به رابطه میان آن دو مشکوک شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسعود که فکر مادرش را خوانده بود به مادرش گفت میدانم که شما چه فکری می کنید ، اما من به شما اطمینان می دهم که من و ویکی فقط هم اتاقی هستیم 

‎ حدود یک هفته بعد ویکی پیش مسعود آمد و گفت : ” از وقتی که مادرت از اینجا رفته ، قندان نقره ای من گم شده ، تو فکر نمی کنی که او قندان را برداشته باشد؟ مسعود گفت : خب، من شک دارم ، اما برای اطمینان به او ایمیل خواهم زد‎. 

‎او در ایمیل خود نوشت :مادر عزیزم، من نمی گم که شما قندان را از خانه من برداشتید، و در ضمن نمی گم که شما آن را برنداشتید . اما در هر صورت واقعیت این است که قندان از وقتی که شما به تهران برگشتید گم شده 

با عشق، مسعود ‎ 

روز بعد مسعود یک ایمیل به این مضمون از مادرش دریافت کرد : پسر عزیزم من نمیگم تو با ویکی رابطه داری و در ضمن نمیگم که تو باهاش رابطه نداری اما در هر صورت واقعیت این است که اگر او در تختخواب خودش می خوابید ، حتما تا الان قندان را پیدا کرده بود‎. 

با عشق ، مامان

 

[ شنبه 5 اسفند 1391برچسب:,

] [ 20:26 ] [ badbakht ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه